سومین نشست از مجموعه نشستهای «۱۰ روز با عکاسان ایران» سهشنبه ۲ خرداد ماه در خانهی هنرمندان ایران برگزار شد. در این برنامه که «نقد آثار و شیوه برگزاری نهمین دورهی ۱۰ روز با عکاسان ایران» نام داشت، پرهام تقیاف، حمیدرضا کرمی و زانیار بلوری (مدیر نشست) حضور داشتند.
در ابتدای این برنامه زانیار بلوری از مهمانان خواست بیان کنند از کدام کارها خوششان آمده و دلایل آن را مطرح کنند. تقیاف در پاسخ به این سؤال گفت: نمایشگاه برایم خیلی جذاب بود و تعدادی از کارها متفاوت از چیزی بود که قبلاً در جامعه عکاسی دیده بودم. یکی از مجموعههایی که نظر من را خیلی جلب کرد اثر نگار یغماییان با عنوان «بوی خاک و درخت» بود که چند وجه جذاب برایم داشت. جنبهی پژوهشی که عکاس دنبال کرده بود خیلی جذاب بود و کار فقط به یک ایده خلاصه نشده بود. کیفیت ارائه کار هم به نظرم بسیار خوب بود و در چیدمان هم فرایند پژوهشی و نگاه شخصی را به صورت جدی میبینیم. در میان کتابها نیز اثر ثنا احمدیزاده با عنوان «سرزمین پنهان» را خیلی دوست داشتم. میتوان تشابه جدی میان کار این دو هنرمند پیدا کرد، البته با دو نگاه متفاوت. اینجا هم ایده و معنای جدی وجود دارد که شکل پژوهشی به خود گرفته است. عکاس در طول شکلگیری مجموعه خود نیاز دارد کار پژوهشی انجام دهد و ممکن است در این مسیر ایدههایش هم تغییر کند.
او در پاسخ به این سؤال که از کدام کارها خوشش نیامده است یا آنها را مناسب نمایشگاه نمیداند گفت: مجموعههایی بود که توجهم را جلب نکرد اما نمیتوانم بگویم آنها بد بودند یا نباید به نمایشگاه میآمدند. کارهایی که مبتنی بر فرم هستند و نگاه صریح دارند و خیلی مبتنی بر سیستم آموزشی هستند را خیلی دوست ندارم و فکر میکنم که تاریخ آنها گذشته است. حتی کارهایی که ایده و معنا به تنهایی در آنها برجسته است از نظر من تأثیرگذار نیست. به نظر من پژوهش در عکاسی امروز بسیار مهم است و تأثیر زیادی بر کار دارد.
در ادامه کرمی نیز درباره آثار به بیان نظرات خود پرداخت و گفت: در اولین مواجهه ما با اثر هنری، اولین حرف را سلیقه میزند و بعد سعی میکنیم برای انتخاب خود دلایلی بیاوریم. اگر من از کاری اسم ببرم بهخاطر ارتباطی است که با آن برقرار کردهام. برای عکسهای نمایشگاه یک تقسیمبندی انجام دادم که کمک میکند آثار را بهتر بررسی کنیم. مقوله چشمانداز، شامل چشمانداز شهری و طبیعی، بیشترین آثار این نمایشگاه را در بر میگرفت. کارهایی که به فضای داخلی توجه نشان داده بودند و از طریق آن به هویت پرداخته بودند و میخواستند موقعیت انسانی را تصویر کنند نیز بخشی از آثار این مجموعه بود. دستهی دیگر آثاری هستند که ابزار عکاسی و تصویر عکاسانه در مرکز توجه آنها برای تولید اثر بود. مستند اجتماعی هم یک دسته دیگر بود و رویکرد قوم نگارانه بخش دیگری از آثار بود. البته مرزها در عکاسی معاصر خیلی کمرنگ شده و نمیتوان اثر را صرفاً در یک بخش قرار داد اما بعضی ویژگیها در آنها برجستهتر است.
کرمی افزود: پژوهش کیفی که منجر به پدید آمدن یک مجموعه میشود، رویکرد امروز عکاسی جهان است. من هم مجموعهی «بوی خاک و درخت» را که در دسته قومنگارانه قرار میگیرد دوست داشتم زیرا یک کار پژوهشی است که کیفیت خیلی خوبی در ارائه دارد. در چشماندازها اتفاقهای خیلی خوبی دیدم و سخت است که چند نمونه را اسم ببرم اما مجموعههای «بندر فراموششده»، «جایی که بوسیده شد» و «۴۱ شمال» برایم جذابیت داشتند و از نظر من یک کیفیت معاصر دارند.
کرمی ادامه داد: غیبت بعضی گرایشها را در عکاسی معاصر ایران شاهد هستیم، از جمله عکاسی مستند که لازمهی آن حضور عکاس در اجتماع و محیط شهری است و شاید این موضوع بهخاطر محدودیتها و دشواریهایی است که برای عکاسی در شهر به وجود آمده است. همچنین عکسی که مبتنی بر این باشد که هویت خود را دستمایهی قرار دهی و به واسطهی آن بخواهی به ویژگیهای خود اشاره کنی کمتر در میان آثار دیده میشود. شاید این مسئله حاصل نوعی خودسانسوری باشد به دلیل اینکه این عکسها معمولاً با مشکلاتی برای نمایش مواجه میشوند، بنابراین عکاس یا سراغ آنها نمیرود یا اگر هم برود آنها را نمایش نمیدهد، هرچند بعضی کارهای این نمایشگاه کمی به این رویکرد نزدیک شدهاند. به نظر میرسد دلیل توجه زیاد به چشمانداز شاید این باشد که ویژگی سیاستزداییشده دارد و بدون دغدغه و محدودیت میشود سراغ موضوع چشمانداز رفت. ممکن است کسی بتواند با ظرافت و هوش زیاد زبانی پیدا کند که با همین چشماندازها بیان اجتماعی و سیاسی داشته باشد.
تقیاف در ادامهی این مبحث گفت: بعضی از کارها میتوانست بهتر باشد به شرطی که شکل ارائهی دیگری داشتند. مثل مجموعه «۱۹۸۸» اثر علی سلطانی تهرانی که از نحوهی ارائه آن لطمه دیده بود. فکر میکنم اگر چاپ امولسیون انجام میشد نتیجهی بهتری داشت چون عکاس میخواست به مسائل سیاسی، اجتماعی و تاریخی ارجاع دهد و با آن تکنیک میتوانست نمایش بهتری داشته باشد.
تقیاف افزود: استفاده از متن نیز یک دغدغهی جدی است. متنهایی کنار عکسها قرار میگیرد که گاه بیننده را از فضای عکس پرت میکند یا آنقدر جهت میدهد که استقلال فکر را از مخاطب میگیرد. به نظر من تعدادی از این مجموعهها بدون متن میتوانستند بهتر باشند.
کرمی هم در ادامه گفت: مجموعه «۱۹۸۸» از آن دسته کارها بود که خود ابزار عکاسی نقش برجسته در کار دارد. این مجموعه علیرغم حرفی که دارد، در اجرا از دست رفته است. اگر آن توضیح کنارش وجود نداشت فقط با تصاویری چشمنواز مواجه میشدید و آن لبه تیزی که میخواست نشان دهد، با وجود ایدهی فوقالعادهای که پشت کار وجود داشت، در فرم از بین رفته بود. یک مجموعه که من خیلی دوست داشتم کار نگین فیروزی با عنوان «انقلاب» بود. این کار جدا از اجرای خیلی خوبی که داشت، با بازی کردن و دستکاری کردن رسانه و استفاده از تصویر عکاسانه موفق بوده است. عمل فیزیکی مچاله شدن تصویرها و ایزوله شدن در قاب مربع کاملاً گویا بود و فرم ظاهری خیلی بیننده را مرعوب نمیکرد.
در ادامه این جلسه زانیار بلوری نظر مهمانان را دربارهی کیفیت نمایشگاه، شکل ارائهی آثار و فضای نمایشگاهی جویا شد. تقیاف دربارهی این موضوع گفت: اگر نمایشگاه را بیرون از زمینهی انجمن عکاسان ایران ببینیم، نمایشگاه بسیار خوبی است، چون برای من بهعنوان مخاطب دیدگاهی از شرایط حاکم بر جامعه عکاسی میدهد. البته قاعدتاً این همهی توانایی جامعه عکاسی ما نیست بلکه بخشی است که بیشتر هم برآمده از فضای آکادمیک است. شکل برگزاری آن هم خوب است که این مسئله مدیون حمایت بخش خصوصی است. برگزارکنندگان این رویداد خودشان سالها در این حوزه فعال بودند و تجربیاتی که داشتند به برگزاری نمایشگاه کمک کرده است.
تقیاف ادامه داد: با وجود تلاشهایی که صورت گرفته است به نظر من تداوم این رویداد نیاز به یک زیرساخت جدی دارد. اگر این نمایشگاه با انجمن عکاسان ایران پیوند بخورد پایدار نخواهد بود، چون این نهاد با هدف و برنامهریزی صحیح شکل نگرفته و مشارکت حداکثری در آن وجود ندارد. به نظر من این نمایشگاه میتواند بدون وابستگی به نهاد انجمن عکاسان ایران برگزار شود و ساز و کاری بنا نهاده شود که با تکیه بر آن بتواند تداوم پیدا کند.
کرمی هم گفت: عنوان این رویداد «۱۰ روز با عکاسان ایران» است و آنچه این عنوان میگوید ادعای خیلی بزرگی است که با قد و قواره این نمایشگاه تناسب ندارد زیرا نتوانسته بسیاری از عکاسان ایران را پوشش دهد. مسائلی وجود دارد که در آنها جای بحثی نیست مانند اینکه رویکرد انجمن تمرکز بر عکاسان جوان بوده اما اینکه عمده توجه بر عکاسی هنری است و شاخههای دیگر عکاسی در آن نیست، بحث برانگیز است. حتی در سالهای دهه ۸۰ نیز در دوسالانههای عکاسی این مسئله وجود داشت و جنجال ایجاد میکرد.
کرمی افزود: طبیعی است که وقتی نسل جوان در این رویداد هستند از مراکز دانشگاهی آمده باشند اما به نظر میرسد اغلب آنها از مراکز دانشگاهی خاصی انتخاب شدهاند و شاید این به خاطر آن است که خود نامینیتورها از این دانشگاهها میآیند و این میتواند محل نقد سایر عکاسان جوان باشد. سؤال دیگر این است که آیا بضاعت عکاسی ما حتی فقط در قشر جوان در همین حد است؟ حتی در توزیع جغرافیایی هم به نظر میرسد که بعضی مناطق خیلی برجسته بوده و بعضی جاها اصلاً دیده نشده است. فکر میکنم چنین رویدادی که اجرای درجه یکی داشته و شکل فرمی و برنامهریزی آن عالی بوده، حیف است که در فرایند انتخاب محدود شود، هرچند که میدانم رویکرد فراخوانی برای انتخاب عکاسان نیازمند امکانات بسیار بیشتری است.
بلوری هم در این زمینه گفت: عدهای مخالف فراخوان هستند و میگویند فضا به سمت جشنواره و مسابقه میرود. رویکرد رویدادهای جهانی این است که کیوریتورها هنرمندان را بر اساس شناختی که از آنها دارند انتخاب میکنند اما عدهای عقیده دارند این کار دموکراتیک نیست و به واسطه سلیقه و نوع نگاه آن کیوریتور خیلی از هنرمندان باز میمانند.
تقیاف در ادامه گفت: مسئله این نیست که رویداد کیوریتوری باشد یا فراخوانی. ما متوجه نشدیم که «۱۰ روز با عکاسان ایران» داوری شده است یا کیوریت شده است. گفته میشود که ۱۰ کیوریتور هنرمندان را دعوت کرده و از بین آنها با داوری انتخاب صورت گرفته است. اگر داوری و انتخاب آثار وجود داشته پس چرا فراخوان در کار نبوده است؟ این شیوهی انتخاب معنای کیوریتوری ندارد. البته در نیت خوب برگزارکنندگان شکی ندارم اما هنر و فرهنگ ما از ضعف مدیریت رنج میبرد، از ضعف اقتصاد رنج میبرد. نهادها و انجمنها از بهترین مکانهایی هستند که میتوانند به هنرمندان کمک کنند اما فکر میکنم انجمنها با هدف و برنامهریزی درست شکل نگرفتهاند و تنها چیزی که در آنها اهمیت ندارد معضلاتی است که در شاخههای مختلف برای هنرمندان وجود دارد. انجمن نتوانسته اهدافی که برایش تعیین شده بود را انجام دهد و شاید برگزاری «۱۰ روز با عکاسان ایران» تنها کاری باشد که انجام داده است.
پس از آن بلوری این سؤال را مطرح کرد که اگر شما دبیر چنین رویدادی باشید فکر میکنید شکل درست اجرای آن چیست. تقیاف گفت: این برمیگردد به سیاستگذاری و حتی اینکه منبع مالی شما کجاست و هدف از برگزاری رویداد چیست. اینطور نیست که من بهعنوان یک فرد بتوانم تصمیم بگیرم چگونه رویدادی را برگزار کنم. این سؤال پاسخ صریحی ندارد و تصمیم در این زمینه برمیگردد به اینکه این ارزیابیها را انجام دهیم و بر اساس آن تصمیم بگیریم که فراخوانی باشد یا کیوریتوریال. نقد من هم این است که وقتی این رویداد زیر نام انجمن عکاسان ایران برگزار میشود این شیوهی برگزاری باعث حذف عدهی زیادی از اعضای همین انجمن شده است و به نظرم عدم تطابقی در این میان وجود دارد که ناشی از عدم مدیریت در شیوهی برگزاری ۱۰ روز با عکاسان ایران است.
کرمی نیز گفت: به نظر من خود رویداد به ما دیکته میکند که شکل برگزاری آن چگونه باشد و این مسئله خیلی شخصی نیست. مثلاً برای برگزاری دوسالانه معمولاً مسئولین آن یک یا دو کیوریتور را با توجه به شناختی که از رویکرد آنها دارند انتخاب میکنند و بعد تمام مسئولیت دوسالانه، سلیقه حاکم بر رویداد، نحوهی انتخاب هنرمندان و... بر عهده کیوریتورها است. اما هیچ کیوریتوری آنقدر دایره ارتباط گسترده ندارد که همهی هنرمندان را بشناسد پس شاید لازم باشد یک کمیته یا گروه انتخاب هنرمندان را انجام دهد یا حتی فراخوانی وجود داشته باشد. اینها کاملاً نسبی است و شرایط تعیین میکند که انتخاب چگونه انجام شود.